سالها گذشت تا بفهمم آن مردی که عکسش بر دیوار خانهها بود،
آن صدای آرام اما نافذی که گهگاه از تلویزیون میشنیدیم،
نه فقط یک رهبر سیاسی، که تکیهگاهی معنوی برای یک ملت بود.
امامی که ما را از تماشاچی بودن، به کنشگری رساند؛
که به مردم آموخت میتوان برخاست، میتوان ایستاد، و میتوان ساخت.
و حالا که سالها از آن روزها گذشته،
و من، در جایگاه یک معلم، یک پژوهشگر، و یک مدیر در عرصهی شهر و جامعه فعالیت میکنم،
وقتی هر روز درگیر مفاهیمی مثل عدالت اجتماعی، حق مردم، و توسعهی متوازن هستم،
بیش از همیشه معنای آن «وداع» و آن «ادامه دادن» را درک میکنم.
برای من، امام خمینی (ره)، صرفاً یک چهرهی تاریخی نیست.
او معلم بزرگیست که باید به آموزههایش بازگشت،
و اندیشهاش را نه فقط در سخنرانیها، که در تصمیمگیریهای روزمرهی مدیریتی و اجتماعی جاری کرد.
و البته، آنچه آرامشبخش و امیدآفرین است، اینکه این راه، متوقف نشد.
همان نگاه، همان اصول، همان شجاعت و همان صداقت،
در رهبری حکیمانه و استوار حضرت آیتالله امام خامنهای ادامه یافته است.
او نهفقط پاسدار راه امام، که تفسیر زندهی آن در زمانهی ماست.
با صبری مثالزدنی، با بینشی ژرف، و با نگاهی که همچنان به مردم تکیه دارد و افقها را روشن میبیند.
برای من، تبعیت از رهبری فقط یک موضع سیاسی نیست،
یک باور درونی است؛
باوری که از تجربه آمده، از سالها دیدن، سنجیدن، و لمس کردن.
ما، همچنان گوش به فرمانیم.
نه از سر عادت، بلکه از سر اعتماد.
چهاردهم خرداد برای من، روزیست برای تأمل دوباره،
برای بازگشت به ریشهها،
برای نیتخوانی از خودمان که کجای این مسیر ایستادهایم.
و برای تجدید عهد با راهی که امام آغاز کرد و رهبر عزیزمان با بصیرتی بینظیر آن را ادامه میدهد.
سلام بر امام،
سلام بر رهبر،
و سلام بر مردمی که همچنان دل در گرو این مسیر دارند.
نوشتهای از میثم حسین آبادی